عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : دو شنبه 15 دی 1393
بازدید : 527
نویسنده : آوا فتوحی

فتابی چکید بر خاطراتم
مهمانم کرد
قطره قطره روشنی
تا امروز
نگاهش را قاب گرفتم
دیوارها رقص در رقص
جشن ِ نور را
هدیه می دادند
جانشینی دیگر
برای خدا
امیدی دوباره



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: علیرضا مرادیان , ,
تاریخ : دو شنبه 15 دی 1393
بازدید : 551
نویسنده : آوا فتوحی

 

بـِـنــــگر امــشـب نــازنــیــن ، حـــالی به حــالی گــشـتـه ام

بــــی تـو امـشـب،  مَــسـت  ولـــــبریز از خــیالی گـشتـه ام

چــــشــم بــــر چــشـمانِ مَستَـت دوخــتَـم ای خـــــوبِ مـــن!

تـــــا کـــه مـــانـی پـــیـشِ مــن، نـیّـت بــه فــالـی گــشـته ام

قــــــلـبــم امــشـب در نــبـــودَت ،آه و زاری مـــــی کـــــنـــد

بَــسکــه لـــــبــریــز از عــلامـاتِ(؟) ســئـوالــی گـــــشتـه ام

سویِ چـــشمـانم بـــه رَدِّ پـــــایِ تــــــو جـــا مــانـــده اســـت

چـــــون کَــبـوتـــر خــسته ای، بــشکــسته بــالــی گــشتـه ام

آســـــمـانِ قــــلــبِ مـــن بـــــارِ دِگـــــــر بــــــارا نــی اســـت

پُــــــر زِ اَنـــدوهِ هَــــمـان  اَبــــــرِ شــمـالــــی گـــــشـتـــه ام

از دِلَـــم شــعــر و غـــزل بـــا عــشـقِ تــو بـــاریـــده اســت

بــــــی تــو امـــا از غــــزل، چــون خــشکسالی گـــشتــه ام

آمــــــدم تــــا یـک شــــــبـی مـــهـمــانِ چشــمــانــت شـــوم

ای کــــــه قـــــــربــانـت شـوم، مَــحــــوِ غــزالـی گـشتـه ام

کـــودکِ احــســاسِ مــن، ایــــــــنقدر بــی تــابـی مــکـــن!

اشـــــک از چَــشمَــت مَــریـز، از اشــک خـــالی گـشته ام

مـــــــی تــوان اُمـــــــّیـد را در چـشمهایت دیــــد و چـــیــد

عــــــــاشــــقِ شـــبگردِ ایــن کــــوی و حَـــوالی گــشته ام

آه! بــــرگـــــرد و بـیـا بـــا مــن دَمــی دَمـســــــــاز شــو!

شــایــــد هــم بــر گــردنــت ، وزر و  وبـــالی گــشتـه ام!

قَـــــــدَّم از درد و فـــــــراق و رنـجِ هــجــرانـت خَـــمــیــد

آن «اَلِف» قامـت چـه شـد اکـنون چـو «دالـی »گشته ام؟!

کــــاش رویــــــایی بُــــوَد ایــــن بی تـو بــودنـهایِ مـــن!

بــــــود و نـابــودم به بــودَت بَــستـه، حــالی گـــشتــه ام.(1)



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: مجید جعفر زاده کسیانی ,
تاریخ : چهار شنبه 12 آذر 1393
بازدید : 541
نویسنده : آوا فتوحی

شعر "آیینه چهار وحهی" از شاعر "خسرو كرمانشاهي" (1)
وجدان اش را
در رختخواب جا گذاشت
سبک بال شد

(2)
تن فروشی
برای نان
رذیلت بود
انسانیت اش حراج کرد
شرافت پیدا کرد

(3)
تیغ بر خود کشید
به جای خون، آب شتک زد
اختراع اش را ثبت کردند

(4)
آمده بود، بماند
ماند
پوسید
کپک زد



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: خسرو کرمانشاهی , شعرنو , ,
تاریخ : چهار شنبه 12 آذر 1393
بازدید : 623
نویسنده : آوا فتوحی

شعر "شعري براي زن" از شاعر "مجتبی غفوری"

چشمان خمار
دامن چين دار
موهاي طلايي
ابروان كماني
و..........
اين تصويرِ زن نيست
اين تصور مرديست
كه از زن ساخته است
وآن را هنرمندانه
در شعرش
و تابلوي نقاشي اش
به تصوير مي كشد

قرن ها گذشت
اما هنوز
تو را نشناخته اند
ادبيات پُر است از وصف تو
آنها
از چشمان خمارت بسيار گفتند
اما از قلب مهربانت؟
هرگز.....
از تاب گيسوانت بسيار سرودند
اما از تنهايت؟
هرگز....
و هزاران هرگز ديگر....
چه خودخواهند مردان
آن زمان كه تو را
مصادره به مطلوب مي كنند
اي زن
تو روح عشقي
و
پادشاه وفا
تو مقدس و پاكي
چون مريم
همان كه زهُدانش
كشتگاه نور خدا بود
و رُستنگاه پيمبر
تو تجسم مهري
و بعد از خداوند
سزاوار پرستش
آنگاه كه
مادرمي شوي.



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: مجتبی غفوری , شعر نو , ,
تاریخ : شنبه 10 آبان 1393
بازدید : 436
نویسنده : آوا فتوحی

شعر "آرمان" از شاعر "علیرضا سعادتی راد"

عمر کوتاه است و رویایم سماجت میکند
تا به کی این عمر از رویا حمایت میکند
دل به چیزآباد و سرداب و سرابی خوش شود
آرمانم همچنان با من لجاجت میکند
زندگی مدفون دراین مردابهای خوش خیال
چون به پایان بنگری انسان زهادت میکند
این سرانجامش به آغازش برابر میشود
عاقبت خاک است ودل با خاک عادت میکند.



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: علیرضا سعادتی راد , ,
تاریخ : شنبه 10 آبان 1393
بازدید : 508
نویسنده : آوا فتوحی

شعر "چشمهایت" از شاعر "سید جواد جزایری"

چشمهایت را به من بده
میخواهم
در اوراق آفرینش
در حضور خودت
دست ببرم

چشمهایت را به من بده
میخواهم
قرینه های معنوی را
زمین گیر کنم

میخواهم دل بکَنم
و
این آئینه های شکسته را چال کنم

تو بهتر میدانی
من
و یک آئینه ی تمام قد
بیشتر
به تو می آئیم!



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: سعید جزایری , ,
تاریخ : شنبه 10 آبان 1393
بازدید : 434
نویسنده : آوا فتوحی


قسم بر آفتاب ِ مشرق آوا .....،قسم بر ماهتاب ِ شام پیما

قسم بربادهایِ گرم ِصحرا....،قسم برساحل وامواج ِدریا

قسم برخوشه ی زرین گندم،قسم بردانه های ِرفته درخُم

قسم برپینه هایِ ِدست دهقان،قسم برشادی وغمهای مردم

قسم برسوسن ویاس وسنوبر،به الوان حنایی رنگ واحمر

به رنگ ِموی وروی آدمیزاد...،به رنگِ دلپسند ِنازِ اسمر

قسم برکهنه ها و بر دل ِنو..،قسم بر من قسم بر او و بر تو

قسم برسنگ وبرآیینه هردو،قسم برشمع سوزان شعله پرتو

قسم برچشم ِآهوی ِ رمنده .،قسم بر بال و پر های ی پرنده

قسم برتیغ و برقِِ ِ نازِ تیشه....،قسم بر ساکنان ِ اهل ِ بیشه

قسم بر جامدان ِ خفته برخاک.،قسم برحاملان ِبرگ وریشه

قسم برکاغذ و اوراق ِ دفتر،قسم برهرچه دارد جان وجوهر

قسم بر کائنات وصانع ِ او ،که براین جمله اوگردیده سرور

که تائب را نباشد هیچ کاری،که اورا شد مهم عشق ِنگاری

شد اورا دل دهی و دل سپاری،به کوی وآستانش سرگذاری



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: یاسر شفیعی , شعرنو , ,
تاریخ : شنبه 10 آبان 1393
بازدید : 528
نویسنده : آوا فتوحی

شعر "(( شُمردن تو))" از شاعر "رحمن بهزادی فر" .
زخم هایم را می بندم
با دست هایی که از پیمانت شکست

بغض هایم را می گشایم
با اشک های بلور شده
که در آنها
تورا میتوان شُمرد



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: بهزادی فر , سایت شعرنو , ,
تاریخ : دو شنبه 28 مهر 1393
بازدید : 1079
نویسنده : آوا فتوحی

شعر "رباعی ۴" از شاعر "جلیل ربانی"

به گلزارنگاهت امدم ، حالم خراب شد
دلم دلم آنی به عشقت ، مبتلا شد
اگر روزی نگاهت را بگیری
بدان عمری که داشتم ، بر فنا شد

دیوانه کویت شده ام ، عاری نیست
ازدست کسی برای من کاری نیست
تنها تویی که درد من میدانی
درعشق تورسوای خلایقم شوم باکی نیست

دلم میخواست که با تو یارباشم
انیس و مونس و غمخوارباشم
به جا و به راهی که رفتی
مریدت گردم و همرات باشم

دلم خاموش وسردوبیقراره
برای دیدنت در انتظاره
اگربار دگر برگردی پیشم
ببینی عاشقت گشتم دوباره
-
غم و دردی درون سینه دارم
ز ایام گذشته بی قرارم
فلک چرخش برایم هیچ نچرخید
بجزافسوس دگر کاری ندارم



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: جلیل ربانی , شعرنو , ,
تاریخ : دو شنبه 28 مهر 1393
بازدید : 502
نویسنده : آوا فتوحی

شعر "وصال" از شاعر "حسین محمدی حسن باروق"

برگ ریزانِ خزان و بی تاب شدن
در گذرِ آیتِ ابواب ، شدن
زرد و نزار ، باد و تازیانه ای
تقربِ وصال و بی خواب شدن
رقص کنان رسیده بر گذر گهی
تکیده ی قدومِ احباب شدن
خشخشان زِ سودن و گسسته جان
همسفرِ خروشِ ارغاب شدن
کوچ کنان به آسمان بهر ملک
منتظرِ دستورِ ارباب شدن

ارغاب : جوی آب و رودخانه



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: حسن باروق , شعرنو , ,
تاریخ : دو شنبه 28 مهر 1393
بازدید : 629
نویسنده : آوا فتوحی

شعر "فاصله" از شاعر "مجتبی بضاعت پور"

توغم انگیزترین ناحیه ی افکاری
قطره ای حل شده درسبزینه
وچواشکی که جدامیشود از پاکترین سطح قنوتی درشب
کلبه ای در لب پنهان حیاط ملکوت
ومن ازگشتن آن درته این فاصله ها گم شده ام
آری احساس من این است که من گم شده ام
عمق غوغای خزان دل تو
غرق فهمیدن افطار پرستوی غریبت در نور
لای اندیشه ی پروسعت تنهایی هرلحظه ی تو
و تراویدن هر ثانیه ای روی زمانی نگران در پی تو...
از میان دو صدایی که فریبانه ملاحت به نگاه همه ی خاطره ها می بخشد
و غروبی که پریشانی خود را به فضایی نیلی میشوید
و نسیمی که طراوت به روان گس این منظره در تاریکی می آرد
من غریبانه به دنبال سکوتی هستم
در مسیر تپش فاصله ها
درلب ساحل غمناک فرورفته در این مرثیه ها
در هجوم خنک تابستان
در پی سادگی خواب درختی که نماهنگ متینی دارد
و در آسودگی خط قلم
در رسیدن به کلامی دیگر...
لحظه ها منتظر خاطره اند
شاید این خاطره ای را که تو در منحنی خلوت شب های من انداخته ای
امتداد نفس گلهاییست
که در ایوان امیدی ویران میرویند
کاش این صفحه ی تقویم که بر دوری ما می خندد
با نسیمی گذران از سر شادی ورقی تازه کند
و مداری پرازاحساس وپر از عاطفه در برگیرد...
آشتی دادن مهتاب و سحر حس عجیبی دارد
و چه ابعاد لطیفی دارد
خواهش سرد وضو،به تن خسته ی من
من در این حاشیه ی درد بدنبال خدا خواهم رفت
و نمازی خواهم خواند به آرامی یک خواب زلال...
و در این لحظه ی متروک از روح
رقص مستانه گندم چه شکوهی دارد
چه هماهنگی خوبی دارد
چینش روغنی منظره در بالادست
تابش جامد اشیاء مجاور،فراسوی خیالی مشکوک
جنبش برگ فرورفته در ادراک خدا
روی سجاده ی یک برکه در این نزدیکی
سایه ی تنگ خجالت به سردفتر من می ریزد...
پشت این خاطره ها
من به آشفتگی خط قلم نزدیکم
و صدای تپش ظلمت را میشنوم
من دگرگونه به بیداری خورشید در این آبادی می نگرم
و در این کوچه که هر لحظه در آن،وزش امیدی می آید...
بادِ احساس تو سرگشته و سرمست از انبوه درختان انار
با کمی خنده به آغوش چمن های غنی از هیجان می آید
میزند سر به درون کدر و تار تنورِ سر راه
بوسه بر کاغذ این دفتر بی جلد و پر از واقعه ها می فکند
روی پیشانی این کاغذ پژمرده و ناصاف مدام
آخرین جمله ی اندوه تو در سجده ی خورشید سراسیمه به من می نگرد
و به من می گوید
راه معراجِ به آغوش تو را...
حجم این زمزمه هایی که تو را می خواند
قدر ابریست که در کوچه ی بن بست زمان میگرید
جنس این مرثیه هایی که مرا پی در پی میشکند اندوه است
دست کوتاه حقیقت نغمه هایی جاوید از نی اقبال برون می آرد
نغمه هایی که از اسرار تو با من لب آن رود سخن میگوید
گرچه نیلوفر احساس تو از باغچه ای میروید
که صداقت به تن سرد حروفی دارد
که صمیمانه من آن را به لبانی که زمانی بنشستند بر اعضای تو از پنجره بر مهتابی می گویم...
فرصت سبز رسیدن ب کران همه ی فاصله ها نزدیک است
به طناب غم تنهاییمان سنجاقی خواهم زد
خواهم انداخت بر آن رخت تر رابطه را
من از اندازه ی پیراهن خوشبختی این رابطه بر مردم این دشت سخن خواهم گفت
به اصول خنک شهریور
وصله ای خواهم زد...
تکیه هایی که تو بر سادگی منحنی شانه ی من میکردی
وسعتی داشت به اندازه ی آفاق خزان
بُعدی از خواهش دستان تو در آن طرف نامعلوم
فقط این چینش پنهانی افکار اتاق
فقط این دست نوازشگر امواج نسیم
در بروی غم تنهایی دل میبندد
من از آزادترین بام فراموشی ها
روح و رویای هم آغوشی با باران را
با سبد های پر از غصه به تقدیر زمان بخشیدم
کاش میشد جریان نفس فاصله ها را کم کرد
کاش میشد به سمیرای تهیدست خزان منطق داد
کاش میشد که خدا را فهمید
من به قانون خدا شک دارم
من به ناپاکی آرامش بوسیدن دستان تو عادت دارم
و سر خاضع ایمان به تن بالش تاکید مه آلود گناه
و شکیبایی آن بستر پرمهر
دردامنه ی تاریکی
و تمنای تو در زاویه ای بحرانی
حالیا ترک تو اجبار غم حادثه ی فرداهاست
خط پیوستگی و وصلت ما آبی نیست...
به شبانگاه دو دیدار قسم
و همین ثانیه هایی که تَرَک میدهد افکار مرا
و به اقطار پر از برگ همین دلتنگی
و به پژواک قدم هایت بر روی هرم های هوایی هشیار
من به این جاذبه ی نمناک خاطره ها دلشادم
من به این رایحه ی تلخ فراقت متوسل شده ام
چشم بارانی من جامه ی اندام تو را پوشیده
فکر سودای تو دربستر آکنده به هر عشق تهی
از لب نقره ای خاطره با شیون افسوس وفغان خواب مرا میروبد
آخرین آیه ی تصنیف همین فاصله ها را دریاب
مهربانی به پریشانی شب های من ارزانی دار
و مرا رد کن از این قاعده ی بیداری
و مرا کم کن از این هوش ظریف
نازنینا تو پراکنده بضاعت به لب پورِبضاعت دادی
با نگاهی دیگر
تازگی بخش بر این دل خسته...



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: مجتبی بضاعت پور , شعرنو , ,
تاریخ : دو شنبه 28 مهر 1393
بازدید : 531
نویسنده : آوا فتوحی

شعر "دلتنگی" از شاعر "قاسم بیابانی"

عشق

حکایت

چتر و غروب



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: قاسم بیابانی ,
تاریخ : دو شنبه 28 مهر 1393
بازدید : 526
نویسنده : آوا فتوحی

شعر "فراموش شدَست!" از شاعر "مجیدجعفرزاده کسیانی"

روزگــاریـست کـــه لــبخـنـد فــــرامــوش شــدَسـت

سالـهـا پـیـش لـَـب از قَـــنـد فــــرامــوش شـــدَســت

چـشـمـه ی شـعرِ مـن انــگــار هـمه خــشکـیدَســت!

شـعــرم از قــافــیـه و بـَنــد، فـــرامــوش شـــدَســت

تــیـشـه بـر ریــشـه ی اندیـشـه ام آخــــر بــــزنــیـد،

بـــه جـهنـم کــه هـنـرمـنـد فــــــرامــوش شــدَســت!

نــه صـفــا مـانــده بــه دلـهــا و نــه مـهـری و وفـــا

آنچـه از صِدق کــه گــفتند، فــــرامـــوش شـــدَسـت

صـد تَـرَک خـورد لـَبَم ،چون کـه گَـــــــزیــدم بـسیار

گــوشــم از هَـرزگی ی پـَــنـد فــــرامــوش شــدَسـت

ســالـها از پِـیِ خــــود گــشـته و مـی گـَــردم بـــــاز

آه! ایـــــن بــنـده ی دربـنـد، فـــــرامـــوش شـــدَســت

هــمـه دلـها کـه پــر از حیله و نـیـرنگ و ریـــاسـت،

عشـق بــا بازی و تَـــرفَـنــــد فـــرامــوش شــــدَسـت

چـون بَـشَر خونِ بَـشَـر را بـــه شَــری مـی ریــــزَد،

زنــدگی هــم زده چــون گــند، فـــرامـوش شـــدَسـت

دیــرگاهـیــست کـــــه دلـخـانـه مــرا می خــوانَـــــد،

بــــه جــهــــانی کـــه خداونـد فــرامـوش شــدَسـت!

تَـبَـر آریـــد کــــه من ،یــکــسَره جــنـگل بِــزَنَــــم،

تَـبَـرِسـتانِ شــما چـند؟ فــــــــرامــوش شـــدَسـت؟!

عصرِ مـا ،عـصرِ فــرامـوشی و بـیگـانـگی اســـت

پــدر و مـادر و فـرزنـد فــرامـــــــوش شــــدَســت!

سـاده تَر گویم ،از ایـن عصر، چه ها می خواهـیم؟!

هــرچـه دِل بــوده و دِلـبَـند، فـــرامـوش شــــدَسـت!



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: مجید جعقر زاده کسیانی , شعرنو ,
تاریخ : دو شنبه 13 مرداد 1393
بازدید : 494
نویسنده : آوا فتوحی

 

 

 

شعر "غزه " از شاعر "بهروز عسکرزاده"

یعقوب زادگانِ دروغین!


غزه چه مزه ای دارد


که ـ ملچ مولوچ ـ می مزید


و خونش می مکید؟!



نفرین بر آن کس


که وعدۀ آزنشان خدایی


بر دفتری مقدس


به دروغ نویسانید!


و چنین


باوری آزورانه


از یائسه ای زایانید!



این پایان قصه نیست...

 



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: بهروز عسکرزاده , ,
تاریخ : دو شنبه 13 مرداد 1393
بازدید : 416
نویسنده : آوا فتوحی

 

شعر "..." از شاعر "محمد مرادی"

 

دلم


جای تو نیست


کشندهای قرمز


سرخ آبی اش


کرده اند...

 



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: محمد مرادی , ,
تاریخ : دو شنبه 13 مرداد 1393
بازدید : 574
نویسنده : آوا فتوحی

شعر ".... هفتم" از شاعر "مهدی نادعلیان"

من مانده ام و
تنهایی
که خدا بود!
****
همه خوبیم!
من، پنجره، اطلسی ها ، حتی آینه
تنها گاه و بی گاه
فنجان سراغ شهد لبانت
از من می گیرد.
****
دیگر
به آسمان هم اعتمادی نیست
خودم می آیم
سراغت از ماه می گیرم!

 



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: نادعلیان , مهدی , ,
تاریخ : سه شنبه 24 تير 1393
بازدید : 439
نویسنده : آوا فتوحی

شعر "چند قطره غزه" از شاعر "سید موحد"

 

هجوم آورید مرا

 

چند قطره غزه

 

درون خونم

 

منتظر گلوله اند

 

چه نشسته ای

 

که خون من

 

به پا خواسته.



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: سید موحد , شعر نو , سایت , ,
تاریخ : شنبه 7 تير 1393
بازدید : 614
نویسنده : آوا فتوحی

شعر "هم و غم " از شاعر "احد هوشمند"

دلـــــم گرفــــــــــته چو ابر بهار می گرید
دگـر توان فغــــــــــان نیست زار می گرید
کبوتران دوچشمم درآن فـــــــــواصل دور
همی مشاهده کردند ســـــــــــار می گرید
به مرگ غنچه همه لـب سکوت می نگرند
به این سکـــــــــوت غمین آبشار می گرید
شراب می طلبـــــد وین سبـــــو پر اما نه
به این تفکر ســــــــــاقی که خار می گرید
منت نشســــــــــــــته کنجی همیشه گریانم
نه من بدان که هزاران هـــــــزار می گرید
ودیوها زده جــــــــــــــــام الست بشکسته
کمی چشیــــــده دوچشــم خمار می گرید

 



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: هوشمند , احد , ,
تاریخ : سه شنبه 19 فروردين 1393
بازدید : 1130
نویسنده : آوا فتوحی

 

- بیا ساقی و مِی در ساغرم ریز
که رفت ایام ُصوم و ماه پرهیز

2- نیارم سر بر از بیداد ِ خوبان
اگر بر گردنم است خنجر ِ تیز

3- هنوز دربیستون مانده به گوشم
ز شیرینی صدای ِ ثم ِ شبدیز

4- ازین پژواک بریزد تیش فرهاد
ازین امواج ستیزد اسب ِ پرویز

5- بُدم در بسترغم دوش نما عفو
اگر شد کاسه ِ صبر تو لبریز

6- به دل آخر ُخورَد آن تیر ِ مژگان
مرا آخر ُکشد آن چشم ِ خونریز

7- بجای گل به گلرویان نما خو
که گل عمرش کمست از باد پائیز

۸- سلاطیـن كلامند اهـل شیـراز
اگر چه شهریـارانند ز تبریـز

9- ازین عشقی که شد ِاکسیر دولت
ز دل خشنودم و از دلستان نیز

10- سرت بیچاره"مهران"گرم شد از مِی
برفتند کاروان زین خواب برخیز



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: مهران اکبری قاضی چاک , ,
تاریخ : سه شنبه 19 فروردين 1393
بازدید : 604
نویسنده : آوا فتوحی

ازمن گذشت عاشقی
ولی عشق نمی گذرد
کفترِ چاهی است دیگر
لانه میخواهد
من نیز تادلت بخواهد فرورفته ام !
به عمق سوختن!
به وسعت باختن !
بلدی حساب کنی ؟
حجم واژگونۀ تنهایی را؟
ضرب هایت کاری است !
هربار که اشتباه کنی
بیشترفرومیروم
وتو!
ازاین پایین
چقدرباشکوهی!

 


:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: رحمن بهزادی فر ,
تاریخ : یک شنبه 11 اسفند 1392
بازدید : 758
نویسنده : آوا فتوحی

شعر "قرار" از شاعر "مجتبی ناصری طهرانی"

او دوباره روی عهدش پا گذاشت
چون قرار دیدن من را گذاشت

سال روز عشق ما امروز بود
وعده دیدار را فردا گذاشت

آمد این فردا ولی یک سال شد
با همه غمها مرا تنها گذاشت

عطر نرگس بود فهمیدم چه زود
مثل سابق دسته گل را تا گذاشت

آمد و حرفی نزد آرام رفت
اشک هایش را دوباره جا گذاشت


لحظه ای برگشت گفتم شاید او…
بر مزارم ظرفی از خرما گذاشت

پانوشت:

ببین دوباره صدای قطار می آید
ببین چگونه دلش بی قرار می آید

گمان کنم که دوباره دلش گرفته ولی
بریده است به قصد فرار می آید

بیا بیا که زمانه اگرچه جانکاه است
بیا بیا که زمانه کنار می آید

همین که می گذری از کنار من آرام
تمام سال کنارم بهار می آید

سبک شدی سر قبرم چه خوب می دانی
همین رفیق قدیمی به کار می آید



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: ناصری طهرانی , شعرنو , آوای هنرمندان , ,
تاریخ : یک شنبه 11 اسفند 1392
بازدید : 998
نویسنده : آوا فتوحی

شعر "صدای قلب مادر" از شاعر "فرشته ترغیبی"

"لبخند"چه آرام
گوشه ی لبانش
سر برگریبان نهاده است!
...ونگاهش آرام
اما بارانیست
گویا که غم به پادشاهی رسیده است!
...دراین سکوت
چه آوازقشنگی درحال نواختن است
صدای قلب مادر
که میخواند
دعای عاقبت بخیری را...



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: فرشته ترغیبی , شعرنو ,
تاریخ : یک شنبه 11 اسفند 1392
بازدید : 705
نویسنده : آوا فتوحی

وصلت ما از ازل یك وصلت ناجور بود

من كه خود راضی به این وصلت نبودم زور بود

درس و دانشگاه بالكل بی بخارم كرده بود

بسكه بودم سر بزیر و در غذا كافور بود

رخت دامادی پدر با زور كرد اندر تنم

گفت باید زن بگیری تو ...وَ این دستور بود

چندباری خواستگاری رفته بودم بد نبود

میوه می خوردیم و كلا. سور و ساتم جور بود

این یكی گیسو كمند و وان یكی بینی بلند!

این یكی چشم آبی و آن دیگری مو بور بود

سومی هم دو برادر داشت هر جفتش خفن

اولی نا فهم بود و دومی پر زور بود

خانواده گرچه یك اصل مهم در زندگی است

انتخاب اولم باباش کمی بی شعور بود

كیس خوبی بود شخصاً، صورتاً، فهماً، فقط

هشتصد تا سكه مهر خانم مزبور بود

با خودم گفتم كه كی داده...کی گرفته، بی خیال

حیف از شانس بدم دامادشان مأمور بود!

این غزل را توی زندان من سرودم یك نفس

شاهدم ناصر سه كلّه با كَرم وافور بود...

زن اَخ است و مایه درد و بلا با این وجود

می گرفتم یك زن دیگر اگر مقدور بود



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: علی محمد میرزا , شعرنو , آوای هنرمندان ,
تاریخ : یک شنبه 11 اسفند 1392
بازدید : 723
نویسنده : آوا فتوحی

شعر "گنج" از شاعر "سينا بچاري"

گنج بوسه تو را
به درياي مرواريد
روزگار نمي دهم
تو رفتي و
اين گنج هنوز
بر دلم سنگين است .



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: سینا بچاری , شعرنو , ,
تاریخ : یک شنبه 11 اسفند 1392
بازدید : 581
نویسنده : آوا فتوحی

شعر "مترسک" از شاعر "نسیم افتخار" ماهی گُلی
می گرید برای آدم برفی
و آدم برفی
ذوب می شود برای مترسک
مترسک اما...
می رقصد و دست می گشاید و
آزادانه پرواز می کند انگار
و کسی نمی داند
روزه سکوت گرفته برای سلامتی ماهی و آدم برفی



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: شعرنو , نسیم افتخار , ,
تاریخ : یک شنبه 11 اسفند 1392
بازدید : 724
نویسنده : آوا فتوحی

از شاعر "غزاله رستم زاده"

آن دنیا
تکه های آدم را جمع می کنند
مثل یک پازل،
کنار هم می گذارند و به بهشت می برند
چشم هایش در اروند
دست راستش خرمشهر
و دلش را در پنجره ای جا گذاشته است
که هر غروب
رو به اهواز باز می شود.



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: غزاله رستم زاده , شعرنو ,
تاریخ : یک شنبه 11 اسفند 1392
بازدید : 859
نویسنده : آوا فتوحی

شعر "انار" از شاعر "مهتاب صدیق"

انار های همسایه به بلوغ رسیده اند..
دلم ترک بر میدارد..
درست یک جمعه پاییزی..
من..
تو..
و هراس انارهایی که در تشویش خواب آلودگی مادربزرگ دانه دانه شد..

دلم ترک برداشته است..
دیگر برایم انار نمیچینی؟



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: شعرنو , مهتاب صدیق , ,
تاریخ : چهار شنبه 30 بهمن 1392
بازدید : 587
نویسنده : آوا فتوحی

خسته از فریاد
گلویی صاف میکنم
آماده
برای سکوت.


پیچک منطق های خشک
فلسفه ی کودکی ام را فرا میگیرد
هوای مردگی
رنگ آبی خاطراتم را سیاه میکند.

سایه ها
می آیند


همانا که قاتلان افکارم هستند
یا شاید وارثان گذشته
چه فرق می کند.
تکیه داده بر دیوار
نظاره گر
یکدیگر را تسلا میدهند.

تنگی نفس
صورت افق را سرخ میکند
می میرم
برف ها آب می شوند
درختان گرم .



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: "احمد بياباني , شعرنو , ,
تاریخ : چهار شنبه 30 بهمن 1392
بازدید : 645
نویسنده : آوا فتوحی

کجاست آن حکیم
که از تجربتی تلخ
نقاب بر چهره می زند
وای برمن
که حکیم من تویی با آن نقاب شوم
بیا
کمی خودت باش نه آن نقاب
کدام حکیم
نگاه مرا
و دل تو را
شاید به درمان خواهد نشست
بیا



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: شعرنو , بیابانی ,
تاریخ : چهار شنبه 30 بهمن 1392
بازدید : 701
نویسنده : آوا فتوحی

درساحل تنهایی ام
حیات غزلهایم را
به نظاره می نشینم.
وقتی که
واژه ها
درمرداب قافیه ها غوطه ورند.
به تک تک ابیاتم سوگند
که من اندوه کلامم
به تنهایی نمی خرم.
من وسوختن بال پروانه چه؟
من وتیشه ی فرهاد دیوانه چه؟
.



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: "مصطفی رادقره ویس" , شعرنو ,
تاریخ : چهار شنبه 30 بهمن 1392
بازدید : 623
نویسنده : آوا فتوحی

نگاه کن بر این سنگِ کوچک
سینه سپر کرده بر قله ی کوه
استوار در برابرِ طوفان .
نشسته بر آن شاهینِ تیز چشم
خیره به اعماقِ عصیان ...
تا دوردست
وگرفته قلبِ من به منقار خود !

نگاه کن بر آن برگِ زرد
آویخته بر درختِ کهنسال
در ستیزِ نا برابر با باد .
نشسته بر آن کرمِ ابریشم
می جود ناله های زمین ...
زمان
و رگهای من در میانِ دندانهایش !

اینک ببین مرا
در شوکتِ شگفتِ شوقِ شاعری !
با قلبی ...
در اوجِ قله
به اهتزاز !
و رگهایی ...
جان داده بر تار و پود زندگیِ مردمان !
سوار بر بادی
در تسخیر مدامِ من !
مهرم در انتشار
و خونم همیشه در تپش !



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: امیرخیزی , شعرنو , ,
تاریخ : چهار شنبه 30 بهمن 1392
بازدید : 760
نویسنده : آوا فتوحی

تـــو در آغوش گرم آفتاب روییدی
و مــن
با هر نگاه سرد باد می رقصم

و مـــا در بـــاغ
هرگــزنفهمیدیم

درد ِریشه ی گل های زیبایی
که در گلدان
گرفتارند ...!!!



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: باغانی , شعرنو ,
تاریخ : چهار شنبه 30 بهمن 1392
بازدید : 684
نویسنده : آوا فتوحی

اینجایم
من از خاکسپاری شقایق می آیم
و
ساده تر ازاین،
نمی توانم بمیرم



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: جزایری , شعرنو ,
تاریخ : سه شنبه 29 بهمن 1392
بازدید : 735
نویسنده : آوا فتوحی

این همه آلبالو در باغ

اما

لب تو در یاد.



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: سلطانیان , شعرنو , ,
تاریخ : سه شنبه 29 بهمن 1392
بازدید : 596
نویسنده : آوا فتوحی

سخن با تو نگفتم من .... !!
سخن با تو نگفتم من ....
سخن با تو نگفتم من ...
چو میداد فکری پریشان هر لحظه آزارم ....
که در دستم چه دارم من ؟
چه سازم من ؟ چه گویم من ؟
خدایا زورقی داشتم کاشکی !!
زدریای چشمان فسونکارش .....
روم برساحل وجود نازنینش من !!!
سخن با تو نگفتم من .....
که ترسم بود زغرقیدن در اعماق نگاه تو ....
سخن با تو نگفتم من ......
سخن با تو نگفتم من .. !!



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: احتشامی راد , ,
تاریخ : دو شنبه 21 بهمن 1392
بازدید : 730
نویسنده : آوا فتوحی

كمی جلوتر
من آن طرف امروز پیاده می شوم
كمی نزدیك به پنجشنبه نگهدار
كسی از سایه های هر چه ناپیدا می آید
از آن
طرف كودكی
و نزدیك پنجشنبه به راه بعد از امروز می افتد
كمی نزدیك به پنجشنبه نگهدار
تو همان آشناترین صدای این حدودی
كه مرا میان مكث سفر
به كودك ترین سایه ها می بری
با دلم كه هوای باغ كرده است
با دلم كه پی چند قدم شب زیر ماه می گردد
و مرامی نشیند
می
نشینم و از یادمی روم
می نشینم و دنیا را فكر می كنم
آشناترین صدای این حدود پنجشنبه
كنار غربت راه و مسافران چشمخیس
دارم به ابتدای سفر می روم
به انتهای هر چه در پیش رو می رسم
گوش می كنی ؟
می خواهم از كنار همین پنجشنبه حرفی بزنم
حالا كه دارم از یاد
می روم
دارم سكوت می شوم
می خواهم آشناترین صدای این حدود تازه شوم
گوش می كنی؟
پیش روی سفر
بالای نزدیك پنجشنبه برف گرفته است
پیش روی سفر
تا نه این همه ناپیدا
تنها منم كه آشناترین صدای این حدودم
تنها منم كه آشناترین صدای هر حدودم
حالا هر چه باران است ، در من برف می شود
هر چه دریاست ، در من آبی
حالا هر چه پیری است ، در من كودك
هر چه ناپیدا ، در من پیدا
حالا هر چه هر روز و بعد از این
هر چه پیش رو
منم كه از یاد می روم ، آغاز می شوم
و پنجشنبه نزدیك من است
جهان را همین
جا نگهدار
من پیاده می شوم



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: شعرنو , هیوا مسیح , ,
تاریخ : شنبه 19 بهمن 1392
بازدید : 621
نویسنده : آوا فتوحی

به‌ هر كجاي‌ ببينم‌ كه‌ كار ها لنگ‌ است
‌نه‌ كار ها كه‌ به‌ هرجاي‌ كار بي‌ رنگ‌ است‌

در اين‌ زمانه‌ كه‌ عالَم‌ به‌ بي‌ خِرَديست
‌به دست‌ و پنجه‌ ي‌ هربي‌ كيان‌ وفرهنگ‌ است‌

ملول‌ و هم‌ نگران‌، مردمان‌ صاحب‌ عقل‌
خوش‌ است‌ آن‌ كه‌ به‌ كارش‌ هزار نيرنگ‌ است‌

بگير اي‌ دل‌ غافل‌ پياله‌ اي‌ و بزن‌
كه‌ تا به‌ روز قيامت‌ كُميت‌ ما لنگ‌ است‌

مكن‌ تو فكر و بزن‌ باده‌ تا چنين‌ دنياست
‌ملامت‌ دگران‌ هم‌ بگو كه‌ آهنگ‌ است‌

به‌ چشم‌ عقل‌ ببين‌ كار و بار دنيا را
كه‌ كار دست‌ چو ديوانه‌هاي‌ دل‌ سنگ‌ است‌

دلم‌ هواي‌ فراوان‌ به‌ روي‌ خوبان‌ داشت‌
ولي‌ كجا بكنم‌ رو كه‌ عاقبت‌ تنگ‌ است‌

چنين‌ بگو شده‌ قسمت‌ براي‌ ما دنيا
به‌ هر كجا كه‌ رَوي‌ زور يا كه‌ چون‌ جنگ‌ است‌

تو «فاتحا» بنگر وضع‌ آن‌ سيه‌ بختان‌
به‌ قدرتند و ولي‌ چهره‌ها پُر از ننگ‌ است‌.



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: فاتح , شعر نو ,
تاریخ : شنبه 19 بهمن 1392
بازدید : 673
نویسنده : آوا فتوحی

هر چه دل بر رخ تقدیر نوشتم غم شد
هر غم بر دل دیوانه کشیدم کم شد
هر چه تدبیر به تغییر قضا آوردم
مثل شیر و شبه سایگیِ بی دم شد
هر چه تنویر شکفت از شب مهتابی شوق
آهِ محزون دلم قسمتی از ماتم شد
دل سپردم به طربخانه عیشی تازه
شور افسونگریش معرکه عالم شد
لحن دلگش شکرستان شهودم جوشید
تا متاع سفرم سیب رخ آدم شد
رشک غمدیده یچشمم چو خم اندر خم گشت
صد ملک اشک فشان در غم آدم خم شد
.((................از این جا قافیه عوض شده))
نرسیدم که زنم بوسه به دستان سحر
گرگُ میش آمد ُ افتاد هوا از نفسم
یک جلو دار کشیده همه را سوی خطا (1)
مرگ شیطان بزند بوسه به دار قفسم
سبز شد ه سرخی دلناله ز خودآگاهی
تا سلامی برسد از نفس صبح کَسم
باز شد ه دیده ی تاریک تر از زهره ی دل
تا که نوشیده ز شهدی که رسید از عسسم
در قفا تاب و تبم شعله گر گرمی بود
تا نینداخت نقابش به خیال هو سم
طوق طوفان زده بر داشت زشبگردی ِآه
چشمکی نرم کشیده به خروش جرسم
وقت خوش باشدم آن گَه که بخواند رمزی

بزند سینه داغش نفسی بر نفسم
15/11/92

منظور از جلو دار خطا ابلیس است



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: ناصر اهورا , شعرنو , ,
تاریخ : شنبه 19 بهمن 1392
بازدید : 628
نویسنده : آوا فتوحی

طلوع :
خوش آن دمی که ز آغاز زندگی سبز است
حضور و خلوت آدم ز اختیار فراغ
نشسته است به بردار آیینه خورشید
طلوع سلسله ای نو تلالویی نو را
هنوز نبوده ام از هیچ و هیچ هیچم نیست...
هنوز نبوده است خدمت ایام در پساپیشم
کنون که جلوه ی هستی نمای خود افروخت
به شکر لطف و عطایش هزار بار سپاس
سپید بودم و الان که با سیاه و سپید...
به اختیار ، کدامش به بند خود گیرم ؟؟
ببینم و شنوم ، حضور بستانم
قدم قدم زنم و پله پله ره بگشایم
نفس نفس زنم و پر کنم نفس به قفس
نشان دهم ثمرات گوهر نهانی را
زنم نفیر به پرده سرای سفیر دنیایی
هجوم عقده ی سینه به لحظه های فراز
آه ....
زمان چه وحشیانه ز تیکش به تاک می بازد
زمین چو فرصتی است وُرا (او را) نشانه خوش سازد
به خنده و نیش و کنایه می تازد ...
به به به و چه چه کمانه می سازد
کنون که باغ وجودت هنوز خندان است
به میوه های نارس عمرت حلاوتی باران
امیر لحظه لحظه عمرت سپید و گلباران
اگر غنیمت نهی.. تو روز باران را .

 



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: امیر قربانی , شعر نو ,
تاریخ : دو شنبه 14 بهمن 1392
بازدید : 621
نویسنده : آوا فتوحی

شعر " دختر احساس گل " از شاعر "جواد رحیمی"

شب ، دختر احساس گل را دار می زد
باران به دشت غنچه ها بس زار می زد

یک خوشه مهر از کلبه ی چشمی چکاندم
باقی زمان یک جا خریده بار می زد

شمع از شعار افتاده ، خورشید از تکاپو
توفان به جانم خیمه ای از عار می زد

چشم خیال از باغ فردا ،گل هوس کرد
غم ، چانه ها بهر فروش خار می زد

روی خیال صخره ی پشت رهایی
« راحم»، جهالت ،ننگ آدم جار می زد



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: شعر نو , جواد رحیمی ,

تعداد صفحات : 11
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 11 صفحه بعد


اگر که سن را عروس بدانیم و اندیشه را داماد این زفاف را اویی می شناسد که حافظ را بستاید (گوته)

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

RSS

Powered By
loxblog.Com